ما را ز خیال تو چه پروای شراب است | خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است | |
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست | هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است | |
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان | تحریر خیال خط او نقش بر آب است | |
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود | زین سیل دمادم که در این منزل خواب است | |
معشوق عیان میگذرد بر تو ولیکن | اغیار همیبیند از آن بسته نقاب است | |
گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید | در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است | |
سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم | دست از سر آبی که جهان جمله سراب است | |
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت | کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است | |
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز | بس طور عجب لازم ایام شباب است |
13956 بازدید
13 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
38 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian